پدرو پارامو
خلاصه ی کتاب
پدرو پارامو
سفر در زمان برخی از کتابها به گونهای توسط نویسنده نگاشته میشوند که خود را به رخ مخاطب کشیده و او را وا میدارد که، بارها و بارها به سراغش رفته و آنرا بخواند و البته در هر بار خواندن، ابعاد جدیدی از ساختار کتاب را کشف و در آن تعمق کند. «پدرو پارامو» نیز در این دسته میگنجد. «پدرو پارامو» کتابی است شاعرانه که بیعدالتی را نشان میدهد. نویسنده با رفت و آمد بسیار در گذر زمان مخاطب را کنجکاو میکند. «خوان رالفو» به کمک رئالیسم جادویی مخاطب را به دوران اقتدار فئودالی پیش از انقلابِ مکزیک برده و به شکلی تازه آن را به تصویر میکشد. سفر به کومالا «خوان پرسیادو» پسری جوان که به سفارش مادرش به شهر کومالا سفر میکند تا پدر خود را یافته و حق خود را از او طلب کند. با ورود به شهر و برخورد با آدمهای معدودی که در شهر وجود دارند به چیزیهای عجیبی در مورد این شهر پی میبرد که شالودهی داستان را میسازد و از دریچهی ذهن «خوان پرسیادو» بیان میشود. «- روح تو چی میگی؟ فکر میکنی کجا رفته باشه؟ حتماً اون بالا روی زمین سرگردونه. مثل تمام روحهای دیگه دنبال کسانی میگرده تا براش دعا کنن. فکر میکنم به خاطر کارهای بدی که کردم از من بیزاره. اما این موضوع دیگه ناراحتم نمیکنه. من از همهی دردهایی که به جونم میانداخت نجات پیدا کردم. اوقاتَمو سر همه چیز تلخ میکرد حتی در این مورد که نمیتونستم شکممو سیر کنم و شبها رو برام تحمل ناپذیر میکرد. شبهایی که از افکار ترسناک پر بود: فکر و خیال لعنت شدهها و از این چیزها...» مارکز و رولفو گابریل گارسیا مارکز در وصف این کتاب چنین گفته است: «بعد از نوشتن چهار کتاب اول، به عنوان یک رماننویس احساس کردم که متوقف شدهام و کشف کتاب پدرو پارامو در سال ۱۹۶۱ زندگی مرا تغییر داد و مسیر تالیف شاهکار صد سال تنهایی را به من نشان داد و هموار کرد.» مارکز دربارهی تمام آثار انتشار یافته رولفو من حیثالمجموع میگوید: «نوشته هایی که به ۳۰۰ صفحه هم نمیرسند و معتقدم به همان حجم و ماندگاری آثار سوفوکل است.» مهمترین نویسندهی آمریکای لاتین «خوآن نپوموسنو کارلوس پرز رولفو ویزکاینو» معروف به «خوان رالفو» در سال ۱۹۱۷ در آپلکوی مکزیک در خانوادهای زمیندار دیده به جهان گشود. وی در کودگی شاهد خشنترین جنگ مذهبی کاتولیکی بود و در این جنگ پدرش و دو عمویش کشته شدند و در ده سالگی مادرش را نیز از دست داد. وی بعد از مرگ مادرش به پرورشگاه سپرده شد و چهار سال در آنجا بود. خوآن رولفو از سال ۱۹۴۰ آغاز به نگارش کتاب کرد و اولین رمانش را از بین برد. او در سن ۳۵ سالگی کتاب «دشت سوزان» را که متشکل از ۱۵ داستان کوتاه بود، منتشر کرد که در آن چشماندازی بیرحمانه از دنیای پیرامونش نمایش میدهد. وی در سال ۱۹۵۵ کتاب «پدرو پارامو» را منتشر کرد که در ادامه به ۱۸ زبان نیز ترجمه شد. وی پس از انتشار این دو اثر عملاً داستاننویسی را کنار گذاشت ولی با پایهگذاری مجلهی «پان» و فیلمنامهنویسی برای سینما و تلویزیون، همچنان چهرهی اصلی جهان ادبی مکزیک باقیماند. با همکاری کارلوس فوئنتس و گابریل گارسیا مارکز یکی از بهترین فیلمنامههایش به نام «El Gallodoro» را نوشت که فیلمی از آن در سال ۱۹۶۴ ساخته شد. وی در سالهای پایانی زندگی، به سرطان ریه مبتلا شد و در ۷ ژانویه ۱۹۸۶ به علت حملهی قلبی درگذشت. صدای عدالت موسسهی فرهنگی آوانامه با همکاری نشر آفرینگان اقدام به صوتی کردن کتاب «پدرو پارامو» کرده است. استاد علی دنیوی ساروی با صدای زیبا و شخصیتپردازی استادانه کتاب را خوانش کرده و یحیی محسنپور با میکسی زیبا مخاطب را با شخصیت اصلی داستان همراه میکند و او را به شهر کومالا میبرد.
درباره ی خوان رولفو
پدرو پارامو
کتاب های بیشتر از گوینده
کتاب صوتی همراه آهنگ های بابام
پدرو پارامو
کتاب صوتی فصل نان
کتاب صوتی بوف کور
درشتی
کتاب های بیشتر از مترجم
پدرو پارامو
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم
نظرات کاربران
ثبت دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید